نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات ایثاروشهادت
از خواب كه بيدار شدم، عرق سردي پيشاني ام را خيس كرده بود. باور نكردني بود. نادعلي را ديده بودم كه بدنش سياه شده بود و از كبودي قابل شناسايي نبود.
کد خبر: ۴۴۹۷۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۸